بارفاقت و روی خوش با محبت کردن و کسب اعتماد تونستم به دخترای زیادی نزدیک شم
الحمدلله تعدادی از شاگردام چادری شدن
بدون اینکه حتی یک بار بیام بهشون بگم چادرسرکن یا چرا چادرسرنمیکنی.
خودشون اومدن گفتن متوجه شدیم آدمای محجبه و مذهبیِ خوب هم داریم
مح
یه بار توی مترو همه صندلی ها پر بود و روی زمین نشسته بودم
توی یه ایستگاهی قطار خالی تر شد و اندازه یک نفر روی صندلی جا خالی شد
من و کنار دستیم (که بیحجاب بودن) یهو خیز برداشتیم که روی صندلی بشینیم
بعد یهو دوتایی شروع کردیم به تعارف کردن که شما
رای کارمون بعد یکی از برنامه هامون ارتباط با خانواده هاست در این میان تعدادی خانواده که یا مادر و یا دختر اون خانه بد حجاب بودند که این رفتن ما به منزلشون سبب ارتباط و تحول در زمینه حجابشون شده به گونه ای که دیگر با آرایش بیرون نمی آمدند ما هم مستقیم
با علم به اینکه خطای هر کدامشان را میدونستم اصلا به روشون نمیاوردم، چون میخواستم اعتمادشون را جلب کنم و وقتی که معلم نداشتند من میرفتم سر کلاس، مخصوصا یکبار وارد کلاس شدم دیدم دخترها(مقطع راهنمایی) موهای همدیگر را بافتهای آفریقایی ... وخیلی قشنگ و ه
محل ما تقریبا محلی بود که خانم هایش محجبه بودن و کمتر کسایی پیدا می شدن که حجابو رعایت نکنن مدتی عده ای باهم جمع می شدن و دوره می گرفتن بعضی هاشون از محلی بودن بعضی هاشون هم تازه شوهر کرده بودن اومده بودن تو محل برای زندگی این گروه زیاد تو رعایت کردن
دراین لحظه یک خانم چادری ، یه گیره داد دست دختر کوچیکش که بده به اون خانوم . دختره هم اومد جلو و صدا کرد خاله... وگیره رو گرفت جلوی خانم. که خانم با قربون صدقه گیره رو گرفت و استفاده کرد . این روشی که خانم چادری بکار برد برام جالب و قابل احترام بود
یه همکلاسی داشتم که حجاب مناسب نداشتن وقتی با من همنشین شدن کم کم باهاش صمیمت بینمون زیاد کردم و باعث شدم به حجاب مناسب علاقه مند بشن و حتی خانواده اش هم ازم تشکر کردن و من اون روز به خودم افتخار کردم
تحت نورانیت او قرار می گیرن مثلا یه روز که سواربی ارتی میشه خانم بی حجاب وارایش کرده وزننده وارد میشه وبادیدن دخترم جلو میره درحالیکه چشماش پر از اشک میشه وشالشو سر ش می کنه میگه خانم نور شما منو تحت تاثیر قرار داد وخیلی جاها حتی بی حجابها ار متا
من خودم در شهر زندگی میکنم و برای دیدن اقوام تابستان ها یا تعطیلات آخر هفته به روستا می رفتیم لازم به ذکر هست بنده از سن بلوغ چادری شدم و هیچ وقت بدون چادر جایی نمی رفتم ومعمولا هم به دیگران هم توصیه میکردم حجاب را رعایت کنن تجربه که برای من پیش اوم
سلام.
من به یکی ازخانم های آشناکه باحجاب مشکل داشت گفتم حجاب محدودیت نیست،مصونیت هست،بعدبراش دلیل آوردم،گفتم ببین خانم چراشما کفش میپوشی،کفش پاهات رااذیت میکنه،فشار روش هست وتازه پاهات بو هم میگیره ولی برای اینکه پاهات روی زمین کشیده نشه وزخم نشه وا
عرض سلام خدمت شما،بنده چون خادم حضرت رضا هستم سعی کردم از طرف افرادی که در فامیل هستن شاید از سر نا آگاهی در ضمینه رعایت حجاب زیارت نیابتی انجام بدم و قدم بردارم و به اطلاعشون برسونم شاید این گره ی وصلی باشد بین ایشان و حضرت رضا.مصطفی حیدری هستم از ا