سلام عیدتون مبارک یه بار توی مراسمی که تو خیابون بود و خانم ها و آقایون حضور داشتن، یه دختر خانمی مانتویی که پوشیده بود خیلی آستینش کوتاه بود، من رفتم سمتش و بعد سلام و علیک بهش گفتم کاش ساق دست پوشیده بودی... اونم گفت ندارم الان منم ساق دستم رو د

باسلام به برنامه مردمی حجاب من یک خاطره شیرین دارم یک روزی داشتم توی بازار می رفتم یهو یک دختری دیدم سنش هم کم بود بد حجاب بود من باهش حرف زدم یهودیدم پریدجلوفکرکردم میخوادمن را بزنه وعکس منو گرفت توی بغلش هی بوسید وگفت خانم حرفهات بدلم نشته من خیلی

اتفاقا دوتا کتاب نو برای حجاب،از طرف مدرسه هدیه گرفته بودم، و از قضا کنار یک خانوم کم حجاب نشستم. من مشغول خوندن کتاب بودم و دیدم او هم مشغول خوندن دعا بود. نزدیک ایستگاه مقصدم که شدیم، رو به او کردم و گفتم شما که اینقدر با خدا هستی و داری دعا میخون

سلام وقت بخیر نصیری هستم در دوره های امر به معروف و نهی از منکر استاد تقوی شرکت کردم و تلاش میکنم در جامعه با خانم های بی حجاب ارتباط بگیرم و نهی از منکر کنم یه خاطره شیرینم بر می گرده به روز وفات خانم ام البنین از منزل یکی از همسران شهدا میومدم

زن مانند یک مروارید درون صدف می‌درخشد چند سال پیش وقتی دخترم خیلی کوچک بود ما به اتفاق هم به زیارت حرم حضرت معصومه مشرف شدیم خانم عرب زبانی مابین راه نشسته بودند بین یکی از حجره‌ها بودند منو از دور دیدند و صدا زدند نزدیک شدم به من گفتند من از شما تشک

سکندری هستم ۲۰ سال پیش که میخواستم وارد کار آرایشگری بشم با مخالفت شدید خانواده همسرم مواجه بشم . نظرشون این بود که اگر آرایشگر بشم دیگه حجابم رو از دست میدم وکار خوبی نیست . ولی من با حفظ حجاب وعفاف به اونها ثابت کردم که آدم تو هر شغلی که باشه به

تجربه من درزمینه عفاف حجاب اینه که چندسال قبل در مسیر برگشت از تهران به گلستان بودم داخل اتوبوس یه خانوم بودن کناره من نشسته بودن ایشون وضع حجابشون ناجوربود چندین سال پیش ازهرنظر آرایش و پوشش و لاک ناخون و موها و همچی بنده باایشون که حرف زدم واز

با درود و سلام تجربه ای در خصوص امر به معروف و نهی از منکر: در خانواده نزدیک و فامیل دخترانی داشتیم که اهل مسجد و نماز و روزه بوده ولی در خصوص حجاب کاهلی داشتند، اینجانب ابتدا با تشویق روی نقاط قوت آنها از جمله حضور در مسجد و خواندن نماز سر وقت و

سلام ‌ یک بار ما با با خانواده یکی از دوستان برای سیزده به در رفته بودیم فضای سبز، یه مکانی انتخاب کردیم ساکت و آروم و خلوت ولی یه خانواده یک سمت ما اومدن با ظاهر غیر اسلامی ما کمی معذب شدیم ولی بعدش خانواده‌ای اومدن که آهنگ‌های خیلی خوبی گوش نمی‌کر

من یک روز برای دکتر به کرمانشاه رفتم وداخل باز که شدم از یک روسری زیبا دیدم وخریدم وبعد یک دخترخانم دیدم که روسریش افتاده بود وچند لحظه بهشون نگاه کردم وجلو رفتم وبه بهانه یک ادرس باهاشون صحبت کردم وگفتم خواهر چه موهای و صورت زیبای داری اما حیف این ز

قرار شد برای ورودی های جدید دانشگاه یک ویژه نامه چاپ کنیم. از اونجا که برخی دانشگاه را با… اشتباه میگیرند و دیگه فکر میکنند دانشگاه جای حجاب نیست ، مطلب زیر را در این ویژه نامه با هدف دفاع از چادر به چاپ رساندیم. آنان چفیه داشتند من چادر دارم آنان

روزی داشتم در یک منطقه مذهبی از تهران تردد می‌کردم، خانمی را دیدم که کلاً جوراب نداشت و شلوارش یک مقدار کوتاه بود. وقتی به آن دختر خانم رسیدم، دیدم صورتش آرایش ندارد، موهایش هم پوشیده است، فقط شلوار کوتاهی پوشیده است. سلام کردم و به او گفتم: می‌خواست