13 مرداد 1403

سلام من دختری دارم که بسیار متین ومحجبه هست

تحت نورانیت او قرار می گیرن مثلا یه روز که سواربی ارتی میشه خانم بی حجاب وارایش کرده وزننده وارد میشه وبادیدن دخترم جلو میره درحالیکه چشماش پر از اشک میشه وشالشو سر ش می کنه میگه خانم نور شما منو تحت تاثیر قرار داد وخیلی جاها حتی بی حجابها ار متا
13 مرداد 1403

با سلام احترام به شما داستانی که میخوام تعریف کنم برای خودم اتفاق افتاده

من خودم در شهر زندگی میکنم و برای دیدن اقوام تابستان ها یا تعطیلات آخر هفته به روستا می رفتیم لازم به ذکر هست بنده از سن بلوغ چادری شدم و هیچ وقت بدون چادر جایی نمی رفتم ومعمولا هم به دیگران هم توصیه میکردم حجاب را رعایت کنن تجربه که برای من پیش اوم
13 مرداد 1403

سلام. من به یکی ازخانم های آشناکه باحجاب مشکل داشت گفتم حجاب محدودیت نیست،مصونیت هست

سلام. من به یکی ازخانم های آشناکه باحجاب مشکل داشت گفتم حجاب محدودیت نیست،مصونیت هست،بعدبراش دلیل آوردم،گفتم ببین خانم چراشما کفش میپوشی،کفش پاهات رااذیت میکنه،فشار روش هست وتازه پاهات بو هم میگیره ولی برای اینکه پاهات روی زمین کشیده نشه وزخم نشه وا
13 مرداد 1403

چون خادم حضرت رضا هستم سعی کردم

عرض سلام خدمت شما،بنده چون خادم حضرت رضا هستم سعی کردم از طرف افرادی که در فامیل هستن شاید از سر نا آگاهی در ضمینه رعایت حجاب زیارت نیابتی انجام بدم و قدم بردارم و به اطلاعشون برسونم شاید این گره ی وصلی باشد بین ایشان و حضرت رضا.مصطفی حیدری هستم از ا
13 مرداد 1403

سلام ‌ یک بار ما با با خانواده یکی از دوستان برای سیزده به در رفته بودیم فضای سبز

یه مکانی انتخاب کردیم ساکت و آروم و خلوت ولی یه خانواده یک سمت ما اومدن با ظاهر غیر اسلامی ما کمی معذب شدیم ولی بعدش خانواده‌ای اومدن که آهنگ‌های خیلی خوبی گوش نمی‌کردند من به آقامون گفتم بهتره که از اینجا بریم ولی آقامون گفت نه بهتره که همین جا وایس
11 مرداد 1403

سلام من یه خاطره دارم که یمقدار طولانی هست اما خلاصه…..

یه روز داشتم می رفتم پیاده روی یه دختر خانم بایه اقا پسری را توپاک دیدم که همدیگرو بغل کردن باصدای بلند می‌خندن مردمم نگاه می کنن ورد میشن من که تو پیاده رو خیابون بودم وارد پارک شدم تا به اونا تذکر بدم یه مقدار رفتم جلو دیدم یه خانم چادری داره پیاده
11 مرداد 1403

خواستم یه تجربه ای که برام خیلی جالب بود

سلام.خسته نباشید.خواستم یه تجربه ای که برام خیلی جالب بود براتون بگم.من بعضی مواقع به خانمهای بدون روسری تذکر میدم.به دفعه که داشتیم میرفتیم مسافرت بین راه میخاستم دختر سه ساله ام روببرم سرویس بهداشتی،یه خانم بدون روسری دیدم رفتم بهش تذکردادم ولی لحن
11 مرداد 1403

روزی داشتم در یک منطقه مذهبی از تهران تردد می‌کردم

خانمی را دیدم که کلاً جوراب نداشت و شلوارش یک مقدار کوتاه بود. وقتی به آن دختر خانم رسیدم، دیدم صورتش آرایش ندارد، موهایش هم پوشیده است، فقط شلوار کوتاهی پوشیده است. سلام کردم و به او گفتم: می‌خواستم یک آفرین قشنگ به شما بگویم، گفت: چرا؟ گفتم: چقدر چ
11 مرداد 1403

‌ یک بار ما با با خانواده یکی از دوستان برای سیزده به در رفته بودیم

سبز، یه مکانی انتخاب کردیم ساکت و آروم و خلوت ولی یه خانواده یک سمت ما اومدن با ظاهر غیر اسلامی ما کمی معذب شدیم ولی بعدش خانواده‌ای اومدن که آهنگ‌های خیلی خوبی گوش نمی‌کردند من به آقامون گفتم بهتره که از اینجا بریم ولی آقامون گفت نه بهتره که همین جا
11 مرداد 1403

خیلی دوست داشتم بهشون نزدیک بشم

سلام وقتتون بخیر بنده تقریبا قبل از اغتشاشات پارسال در محله احمداباد مشهد که بالاشهر شهر مشهد هست عبور میکردم،سه دختر جوان زیباروی با شال افتاده داشتند عکس سلفی میگرفتند باهم از یک منظره خیلی دوست داشتم بهشون نزدیک بشم جهت امر بمعروف...با لطف خوش
11 مرداد 1403

روی صندلی‌های ایستگاه اتوبوس نشستم

کتاب را که از کیفم در آوردم چند تا خانم آمدند پا شدم تا آنها بنشینند. ناگهان پیرزنی از روی صندلی بلند شد و با صدای بلند گفت: «دخترک فلان شده تو از خدا و معصومین خجالت نمی‌کشی این جوری بیرون ظاهر شدی؟» ناگهان دختر عصبانی شد و چند کلمه‌ای که حرف زد،
11 مرداد 1403

با سلام یکروز از جلوی دبیرستان دخترانه رد میشدم ناگهان دختری…

روسری اش روی شانه هاش بود نظرم را جلب کرد رفتم نزدیک وی وبهش گفتم دخترم سلام گفت سلام گفتم دخترم فکر کنم حواستان نیست که روسری ی تان افتاده چیزی نگفت گفتم نمی خواهی زکات این همه زیبایی ات را بدهی گفت زکاتش چیه گفتم من وشما الان در محضر خداییم دوربین