14 مرداد 1403

خاطره من مربوط به سال ۶۲ اوایل جنگ میشه ….

دوست من بی حجاب بود یک روز که برای امتحانات خرداد میامد کلاس تشییع پیکر یک شهید بوده یه آقا از بین جمعیت بیرون میاد وبه دوست من تذکر حجاب میده سه ماه تابستان ما همدیگر را ندیدیم اول مهر که رفتم مدرسه دیدم دوستم با حجاب کامل وارد مدرسه شد خوشحال ش
14 مرداد 1403

در خانواده خیلی معمولی بزرگ شدم؛ یعنی نگاهم به اعتقادات و دین و دستورات خدا، مثل بقیه آداب و رسوم بود

نماز می‌خواندم، روزه می‌گرفتم، هر نوع موسیقی را هم گوش می‌کردم، مجلس عروسی و مجالس گناه‌آلود هم می‌رفتم، جاهای زیارتی باچادر بودم و در بقیه مواقع، حجاب را کنار می‌گذاشتم. سال دوم دانشگاه‌ بودم. خاله‌ام یک مؤسسه فرهنگی ـ قرآنی تأسیس کرده بود. شهریو
14 مرداد 1403

خداوند به بنده سه دختر عطا کرده است

از چهار سالگی دختر کوچکم خاطره‌ای دارم. من و همسرم هر دو در زمینه حجاب و عفاف کار می‌کنیم و بچه‌ها مدام می‌شنوند، بابا درباره عفاف این را گفت. مادر این را گفت. تربیت و رفتار درست این است. مادر برای تقویت عفاف فرزند وظیفه‌اش این است... برای همین این ح
13 مرداد 1403

خداوند به بنده سه دختر عطا کرده است

از چهار سالگی دختر کوچکم خاطره‌ای دارم. من و همسرم هر دو در زمینه حجاب و عفاف کار می‌کنیم و بچه‌ها مدام می‌شنوند، بابا درباره عفاف این را گفت. مادر این را گفت. تربیت و رفتار درست این است. مادر برای تقویت عفاف فرزند وظیفه‌اش این است... برای همین این ح
13 مرداد 1403

سلام تجربه من در مورد خودم هست که با گروه زیارت عاشورای محلمون آشنا شدم….

و وارد گروه شدم و سعی کردم حجابم را به خوبی رعایت کنم احساس می کنم بعد از اینکه حجابم تقریبا کامل شد خیلی آزادتر و راحت‌تر شدم ورفت وامدم آسان‌تر شده،واقعا خدارا شاکرم
13 مرداد 1403

مربیِ جهادی تو مدرسه متوسطه اول هستم

بارفاقت و روی خوش با محبت کردن و کسب اعتماد تونستم به دخترای زیادی نزدیک شم الحمدلله تعدادی از شاگردام چادری شدن بدون اینکه حتی یک بار بیام بهشون بگم چادرسرکن یا چرا چادرسرنمیکنی. خودشون اومدن گفتن متوجه شدیم آدمای محجبه و مذهبیِ خوب هم داریم مح
13 مرداد 1403

تجربه من خیلی شخصیه و شاید حتی مدل امر به معروف هم نباشه ولی تجربه باحالی بود

یه بار توی مترو همه صندلی ها پر بود و روی زمین نشسته بودم توی یه ایستگاهی قطار خالی تر شد و اندازه یک نفر روی صندلی جا خالی شد من و کنار دستی‌م (که بی‌حجاب بودن) یهو خیز برداشتیم که روی صندلی بشینیم بعد یهو دوتایی شروع کردیم به تعارف کردن که شما
13 مرداد 1403

سلام من و خانواده هر دو به روستا می رویم

رای کارمون بعد یکی از برنامه هامون ارتباط با خانواده هاست در این میان تعدادی خانواده که یا مادر و یا دختر اون خانه بد حجاب بودند که این رفتن ما به منزلشون سبب ارتباط و تحول در زمینه حجابشون شده به گونه ای که دیگر با آرایش بیرون نمی آمدند ما هم مستقیم
13 مرداد 1403

سلام علیکم من‌ در یک مدرسه که مشکلات اعتقادی و عفاف و حجاب( ورابطه با جنس مخالف آسیب‌هایی که دیده بودند

با علم به اینکه خطای هر کدامشان را میدونستم اصلا به روشون نمیاوردم، چون میخواستم اعتمادشون را جلب کنم و وقتی که معلم نداشتند من میرفتم سر کلاس، مخصوصا یکبار وارد کلاس شدم دیدم دخترها(مقطع راهنمایی) موهای همدیگر را بافت‌های آفریقایی ... وخیلی قشنگ و ه
13 مرداد 1403

خانم فرمانده و عضویت افراد بی حجاب

محل ما تقریبا محلی بود که خانم هایش محجبه بودن و کمتر کسایی پیدا می شدن که حجابو رعایت نکنن مدتی عده ای باهم جمع می شدن و دوره می گرفتن بعضی هاشون از محلی بودن بعضی هاشون هم تازه شوهر کرده بودن اومده بودن تو محل برای زندگی این گروه زیاد تو رعایت کردن
13 مرداد 1403

سلام .خداقوت. بنده در هفته ساعاتی را در کنار نوجوانان و جوانان بدحجاب به ورزش والیبال و بدمینتون و…

با حجاب کامل چادر می پردازم و از این طریق ذهن آنها را به کنجکاوی واداشته و بارها سوال می کنند با چادر ورزش کردن سخت نیست و الحمدلله تاثیر مثبتی داشته و تعدادی از آنها به رعایت حجاب تشویق شدند. ضمن اینکه رفاقت بین ما هم بیشتر شده است. خانم احمدی از ا
13 مرداد 1403

سلام عرض ادب دارم خدمت شما.خاطره ای که میخوام تعریف کن مربوط میشه به دوران دانش آموزیم که

یه همکلاسی داشتم که حجاب مناسب نداشتن وقتی با من همنشین شدن کم کم باهاش صمیمت بینمون زیاد کردم و باعث شدم به حجاب مناسب علاقه مند بشن و حتی خانواده اش هم ازم تشکر کردن و من اون روز به خودم افتخار کردم