در این شرایط، ظهور نهادهایی مانند جبهه مردمی زیست عفیفانه، بیش از پیش اهمیت مییابد. این جبهه با تکیه بر عقلانیت، مشارکت مردمی و گفتمان فرهنگی، میکوشد که نسبت عفاف و حجاب با جامعه را بازتعریف کند و از افتادن در دام تقابل و تفرقه، پرهیز کند.
دوگانههای ساختگی؛ ابزار تسلط دشمن، نه واقعیت اجتماعی
بارها شنیدهایم که “الان وقت حجاب نیست” یا “بحث حجاب جامعه را دو قطبی میکند”. این گزارهها ظاهراً دعوت به وحدتاند، اما در واقع، خواسته یا ناخواسته، خواهان رهاسازی یک هویت فرهنگی و واگذاری میدان به پروژههای رسانهای دشمن هستند.
دشمن، برای تضعیف انسجام فرهنگی، نیازمند شکافهای اجتماعی قابل بهرهبرداری است. شکافهای قومی، مذهبی، اقتصادی و فرهنگی، در همه جوامع وجود دارد؛ اما آنچه یک جامعه را تهدید میکند، نه وجود تفاوت، بلکه مدیریت نادرست این تفاوتها و تحریک احساسات پیرامون آنها است.
موضوع حجاب و بیحجابی نیز از این قاعده مستثنی نیست. اختلاف دیدگاه در این زمینه، وجود دارد و باید هم وجود داشته باشد. اما تبدیل این اختلاف به تقابل و قطبسازی اجتماعی، برنامهای طراحیشده برای ایجاد بیاعتمادی در بدنه مردم نسبت به یکدیگر است.
زیست عفیفانه؛ راهی برای برونرفت از فضای تقابلی
زیست عفیفانه مفهومی است جامع، که هم پوشش را در بر میگیرد، و هم سبک رفتار، اخلاق، نگاه و تعامل را. این سبک زندگی، نوعی بازگشت به اصالتهای فرهنگی است که در آن انسان، فارغ از فشار تبلیغاتی، با آگاهی و اختیار، در مسیر کرامت و سلامت جامعه قدم برمیدارد.
در این فضا، عفاف نه فقط صفتی زنانه یا پوششی بیرونی، بلکه ارزشی انسانی برای همه آحاد جامعه است. از مرد و زن تا نوجوان و سالمند، هر کس میتواند با رعایت عفاف در نگاه، رفتار، کلام و پوشش، در ساختن یک جامعه آرامتر و منسجمتر سهم داشته باشد.
نسبت زیست عفیفانه با عفاف و حجاب، یک رابطه فرهنگی اصیل و غیرتحمیلی است. زیست عفیفانه زمینهای فراهم میکند تا حجاب بهعنوان یکی از نمادهای ارزشهای انسانی، جایگاه خود را بهدرستی باز یابد؛ نه از سر ترس، نه با تحمیل، بلکه از مسیر درک و باور.
جبهه مردمی زیست عفیفانه؛ بستر کنش فرهنگی آگاهانه
جبهه مردمی زیست عفیفانه برخلاف نهادهای اداری یا تشکیلات حکومتی، با یک هویت اجتماعی، فرهنگی و مردمی شکل گرفته است. این جبهه میکوشد امر به معروف و نهی از منکر را از حالت کلیشهای و آمرانه خارج کند و به یک فرآیند فرهنگی و خلاقانه تبدیل نماید.
در رویکرد این جبهه، برچسبزنی جای خود را به گفتگو داده، تحکم جای خود را به دعوت داده، و مقابله جای خود را به مشارکت داده است. در این میان، استفاده از زبان هنر، روایت، رسانه مردمی، تجربههای زیسته، و بازسازی تصویر زن مسلمان، نقش کلیدی ایفا میکند.
بهعنوان نمونه، اقداماتی مانند معرفی زنان موفق ایرانی در ایستگاههای مترو، نهتنها یک کار نمادین هنری است، بلکه بازآفرینی گفتمان زنانگی در چارچوب زیست عفیفانه است. این یعنی حجاب، پوششی برای محو زن نیست، بلکه قابلی برای بروز شخصیت و قدرت زن در جامعه است.
نسبت جبهه مردمی زیست عفیفانه با جبهه مردمی
این دو مفهوم از هم جدا نیستند؛ جبهه مردمی زیست عفیفانه خود زیرمجموعهای از مفهوم بزرگتر جبهه مردمی است. به عبارت دیگر، در جایی که جبهه مردمی شکل میگیرد، یعنی مردمی که دغدغهای مشترک دارند، تجربه و نگرانی مشابه دارند و حاضرند برای حل آن مسئولانه عمل کنند، بذر گفتمان عفاف و حجاب نیز قابل کاشت و رشد است.
نسبت جبهه مردمی با عفاف و حجاب، رابطهای تاریخی و تجربی است. هر جا که مردم از حکمرانی فرهنگی سهم داشتهاند، ارزشهایی مانند عفاف، حجاب، غیرت، کرامت و سبک زندگی اسلامی ایرانی جان گرفتهاند.
چگونه فعالان فرهنگی متهم به دو قطبیسازی نشوند؟
یکی از چالشهایی که فعالان حوزه حجاب و عفاف با آن مواجهاند، اتهام دو قطبیسازی جامعه است. اما راه حل چیست؟ رها کردن میدان؟ یا اصلاح شیوه مواجهه؟ قطعاً گزینه دوم.
در تجربههای موفق فرهنگی، کنشگران با پرهیز از زبان طرد و تخطئه، به سراغ زبان همدلی رفتهاند. به جای تمرکز بر ناهنجاری، بر ظرفیتهای اخلاقی عمومی تکیه کردهاند. به جای تصویرسازی از دو جبهه متخاصم، از یک پیکره اجتماعی واحد سخن گفتهاند.
امر به معروف در زیست عفیفانه، نه فریاد، بلکه فهم است؛ نه تحمیل، بلکه تبیین؛ نه مقابله، بلکه همراهی.
حجاب گستری بدون دشمنتراشی
در ترویج حجاب، میتوان از فضای جنگی پرهیز کرد. آنچه مهم است، ایجاد «زمینه»هایی برای انتخاب درست است، نه اجبار برای نمایش ظاهری. ترویج حجاب نه یعنی دوگانهسازی فرهنگی، بلکه یعنی برجسته کردن یک ارزش اجتماعی بهصورت فرهنگی.
جبهه مردمی زیست عفیفانه در این مسیر میکوشد تا فضای فرهنگی را از تنشهای کاذب تخلیه کرده و گفتگو را جایگزین گسلسازی کند. در این فضا، دختر محجبه و دختر مانتویی، نه دشمنان هم، بلکه همراهانی در مسیر فهم و تعالیاند.
نتیجهگیری: راه آینده از مردم میگذرد، نه از دو قطبیسازی
جامعه امروز بیش از همیشه نیازمند بازسازی اعتماد اجتماعی و فرهنگی است. در این مسیر، ارزشهایی چون عفاف، حجاب و زیست عفیفانه میتوانند نقاط پیوند اجتماعی باشند، اگر که ما از دام دوگانهسازیها رها شویم.
جبهه مردمی زیست عفیفانه نمونهای است از اینکه چگونه میتوان بدون ایجاد تقابل، گفتمان فرهنگی ساخت؛ چگونه میتوان بدون برچسبزنی، دعوت کرد؛ و چگونه میتوان بدون دستور، تحول ایجاد کرد.
اگر فرهنگ را از مردم بگیریم، هیچ نهادی نمیتواند آن را بازسازی کند. اما اگر مردم را محور قرار دهیم، عفاف و حجاب نه تنها باقی میمانند، بلکه به انتخابی آگاهانه، معنوی و اجتماعی تبدیل خواهند شد؛ انتخابی که جامعه را به سوی زیستی عفیفانهتر و عادلانهتر سوق خواهد داد.