در نزدیکی منزل آیت الله محمدعلی شاه آبادی، دکتری بود به نام ایوب که برای دخترانش معلم موسیقی آورده بود و صدای موسیقی بلند بود، به گونهای که از صدای آنها، همسایهها ناراحت بودند.ایشان برای دکتر پیغام فرستاد که از این کار دست بردارد، اما دکتر گفت که من این کار را ترک نمیکنم و شما هر کاری میخواهید بکنید.مرحوم شاه آبادی تا روز جمعه صبر کردند و در روز جمعه که در مسجد شاه تشکیل شده بود، به مردم گفتند: «خوب است از این به بعد هر کس از این خیابان عبور میکند چون به مطب دکتر رسید، داخل مطب شده و سلام کند و آنگاه با خوشرویی از او بخواهد که آن عمل خود را ترک کند!»از آن پس، هر کس از جلو مطب رد میشد داخل مطب میشد و سلام کرده، تذکر خود را با زبان خوش بیان میکرد و خارج میشد.
او از این کار خسته شد و در آخر جلسه اموزش دخترانش را تعطیل کرد.
اشتراک در
0 نظرات
قدیمیترین