از چهار سالگی دختر کوچکم خاطرهای دارم. من و همسرم هر دو در زمینه حجاب و عفاف کار میکنیم و بچهها مدام میشنوند، بابا درباره عفاف این را گفت. مادر این را گفت. تربیت و رفتار درست این است. مادر برای تقویت عفاف فرزند وظیفهاش این است… برای همین این حرفها انگار ملکه ذهنشان شده است.
روزی به پاساژ رفته بودیم برای خرید. همین طور که مغازهها را نگاه میکردیم، ناگهان دختر کوچکم گفت: «بابا چرا این خانمه آرایش کرده؟» من و همسرم متوجه شدیم او خانم مانتویی و آرایش کردهای را دیده است. هر چه ما به ویترین نگاه میکردیم و میخواستیم حواس او را پرت کنیم مدام صورتش را به سمت خانم آرایش کرده میگرفت و میگفت «مگه مامانش بهش یاد نداده موهاش رو بپوشونه جلوی غریبهها؟»
همسرم در خانه موهای دخترم را درست میکند و من تعریف میکنم؛ به همین دلیل دخترم میگفت «باید تو خونه موهاش رو خوشگل کنه نه بیرون.