یکسال با کاروانی رفتیم زیارت آقاامام رضا من با سه نفر هم اتاق شدیم دوتا خانم بد حجاب بودن دوتا خانم تا رسیدیم ناهارخوران رفتن حرم من نرفتم شروع کردن مسخره کردن من که این باحجاب حرم نمیره الان رفتن برگشتن من اتاق جارو مرتب کردم چایی درست کردم تا رسیدن گفتم زیارت قبول واسشون چایی ریختم پذیرایی کردم خلاصه خندیدن گفتن تو هنوز حرم نرفتی گفتم نه خلاصه شب گفتم من میخوام برم حرم میآید خندیدن گفتن تومشگل نداری ما حجاب نداریم بیایم باتو خندیدم گفتم نه بعد گفتن فردا ،بازهم خندیدن
فردا صبح پاشدم صبحانه آماده کردم صداشون کردم گفتم میآید حرم گفتن توخجالت نمیکشی باما بیای گفتم نه شما هم بنده خدا هستید مهمان امام رضا فقط یه چیزی بگم گفتن بگو گفتم خانما شماهاکه حرمت گذاشتید
اشتراک در
0 نظرات
قدیمیترین