درس اول: کلیات ” سبک زندگی عفیفانه”.
قسمت اول: تبیین سبک زندگي عفیفانه.
قسمت دوم: بررسی واژه های مهم مبحث عفاف..
- حیا
- عفاف…
- خود کنترلی غریزه مذکور..
- غیرت…
- تقوا
- شهوت…
- غريزة و میل به جنس مخالف…
- تربيت غریزه.
- انحراف این غریزه.
- محرک های تمایل به جنس مخالف…
- كنترلپذيري این غريزه.
- فلسفة وجودی غریزة مذکور؛ و اینکه آیا این غريزة، فرصت است يا تهديد؟!.
- آیا عفاف امری صرفا باطنی و درونی است ؟.
قسمت چهارم: عوامل نهگانه کنترل غرایز.
اهداف آموزشی:
پس از گذراندن این درس با مفاهیم زیر آشنا می شویم:
۱)تعریف عفت و اهمیت عفافگرایی
۲)رابطه شهوت و عفت گرایی
۳) ابعاد مختلف غریزه جنسی
۴) اهمیت مدیریت صحیح غریزه جنسی
۵) فلسفه وجودی غریزه جنسی
۶)عفاف ورزی مردان
مقدمه:
در هر پژوهشی برای دستیابی به ابعاد مختلف و شناخت صحیح موضوع ، نیازمند توضیح و تبیین کلید واژه های مربوط به مساله هستیم.
دراین درس پس از تعریف سبک زندگی عفیفانه به معنی لغوی عفاف می پردازیم سپس توضیحی در مورد لغات مترادف آن مانند پاکدامنی و حیا ارائه می کنیم.
در ادامه نیز به مفاهیمی مثل غیرت ، تقوا، غریزه جنسی، شهوت و… که رابطه مستقیمی با عفاف و عفاف گرایی دارند پرداخته ایم.
در پایان نیز به عواملی که در سلامت عفاف فرد و جامعه موثر است نیز خواهیم پرداخت.
قسمت اول: تبیین سبک زندگي عفیفانه
واژه » سبک زندگی « به حد کافی ساده به نظر می رسد که هر کس بتواند مفهوم کلی آنرا دریابد.
منظور از » سبک زندگي اسلامي « این است که تمامي گرایش ها، تمایلات، رفتارها، عقاید، ارزش و یک فرد یا مجموعه تلقي ها، عادت ها، نگرش ها، سلیقه ها، معیارهاي اخلاقي، اقتصادي، سیاسي و… جامعه در زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي بر مبناي آموزه هاي دین اسلام و عمل بدان ها پایه ریزي شود.
آن چیزهائی که متن زندگی ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگی است ؛ مثل مسئله ی خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئله ی خط،مسئله ی زبان، مسئله ی کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه،رفتار ما در فعالیت سیاسی، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه ای که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما باپلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن،رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهای اصلی تمدن است، که متن زندگی انسان را شکل می دهد. [۱]
و یکی از بخشهای غیر قابل انکار زندگی، نیاز جنسی و ساماندهی به امور جنسی در زندگی هست و اسلام نه به نادیده گرفتن آن رای می دهد بلکه نکوهش می کند و نه اجازه می دهد که یله ورها باشد و در نقطه تعادل حکم به مدیریت نیاز جنسی و “آزادی در محدوده” نظر قطعی قرآن است. که از آن به عفاف یاد می شود. یعنی تمام امور زندگی که با مسئله جنسی ارتباط دارد از یک قانون کلی تبعیت می کند و آن رعایت عفاف است.
قسمت دوم: بررسی واژه های مهم مبحث عفاف
هر پژوهشي براي پيمودن مسير درست و رسيدن به افقهای نوین، نيازمند توضيح و تبيين واژههاي كليدي است چرا كه در غير اينصورت ممكن است ابعاد مختلف موضوع يا مسئلة پژوهش مشخص نگردد و پژوهشگر را از دستيابي به افقهاي نوين باز دارد. از همينرو لازم است پيش از پرداختن به مباحث، معنا و مفهوم اصطلاحات خاص، و واژههاي كليدي دانسته شود و ذهن مخاطبين گرامي با آن اُنس يابد و نيز گسترة بحث آنچنان كه بايد نمايان گردد.
عفاف، پاكدامني، حیا، غیرت، تقوا، شهوت، غريزه، غريزة جنسي، تربيت جنسي، انحراف جنسي
· حیا
یکی از واژههای پر کاربرد در کنار و به جای عفاف، واژة حیا است. که بهمعنای دوری کردن از هر امر قبیح میباشد. در برخی منابع، اجتناب نفس از اموری که هراس، ملامت و مجازات را به دنبال دارد، حیا نامیدهاند.[۲]
چند نکته درباره مفهوم حیا جالب توجه است:
اینکه در برخی از روایات آمده: قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ «سَبَبُ العِفَّةِ الحَیاءُ»[۳]. و عفیفترین شما، با حیاءترین شماست. «اَعَفَّكُم اَحياكُم»[۴] نشان دهنده این نکته هست که عفاف مورد نظر اسلام ریشه در حیاء و شرم از خدا دارد و دامنة حیا گسترده تر از دامنة عفاف است. مثلا انسان با حیا به هنگام غذا خوردن، اگر حیوانی او را تماشا کند از روی شرم به او هم غذا میدهد. و یا بهخاطر شرمِ از خدا، از ارتکاب همة گناهان خودداری میکند اعم از جنسی و غیر جنسی. و حال اینکه عفافِ در بحث مورد نظرِ ما، فقط محدود به پرهیز از عوامل تحریک نامشروع غریزة جنسی و انحرافات اخلاقی است.
تفاوت دیگر اینکه حیا، هم بازدارنده است و هم وادارنده. بازدارنده از گناهان و کارهای زشت و وادارندة به واجبات و کارهای نیک. به اینصورت که انسانِ با حیا، در حضور ناظر محترم شرم میکند که کار نیک را انجام ندهد. مثلا بهخاطر شرم، میهمان را اکرام میکند.[۵] ولی عفافِ در بحث مورد نظرِ ما، تنها بازدارنده از گناهانِ مربوط به غریزة جنسی است.[۶]
اگر ما برای حیاء این نکته را بپذیریم که حیاء در جایی تحقق پیدا میکند که حضور ناظری محترم درک و احساس شود[۷] و آدمی بهخاطر این درکِ حضور، از ارتکاب گناه بازایستد و با توجه به اینکه که دایره شمول حیا ، فراتر از دایره عفاف است و اگر فردی با انگیزه حیاء رفتار عفیفانه ای را انجام دهد به درجه بالایی از عفاف که با نیت الهی هست دست پیدا می کند همچنان که در روایتی از امیر المومنین ۷می فرمایید: هر چقدر عفت و خود کنترلی جنسی ناشی از شرم و حیا باشد، عفت اسلامی هست. «عَلي قَدرِ الحَياءِ تَكُونُ العِفَّة»[۸] به عبارت دیگر وقتی فرد نه فقط به دلیل مضراتی که عفاف و خود کنترلی دارد و نه به دلیل فوائدی که عفاف برای فرد دارد بلکه به خاطر دستور خدا و نظارت وی دست از گناه بر می دارد ما به این می گوییم عفاف اسلامی و به عبارت روشنتر، اگر ما غایتی را در اهداف عمل مسلمین داریم، به نام تعبد در مسیر رسیدن به آن تعبد اهداف واسطی قرار دارند مانند تعفف در واقع وقتی خوب دقت می کنیم می بینیم، زمانی این تعفف در مسیر تعبد قرار دارد که با نیت حیاء و شرم از خدا و نظارت وی باشد.
برای حیاء دو سطح بیان شده اول :حیاء من الناس و دوم حیاء من الله که سطح اولیه حیاء در وجود همه انسانهاست (به دلیل وجود عقل در همه) یعنی انسانها به مجرد اینکه به اجمالی از رشد عقلی می رسند جدای از اینکه کجا زندگی می کنند و چه آدابی در آنجا حاکم است در واقع هر جا تمدنی به چشم می خورد حیاء فطری و شرم کردن از تخلف آداب و رسوم و عادات مردم وجود دارد اما در سطح دوم است که تازه مبحث اسلامی شروع می شود و افراد فقط از خدا شرم می کنند و دین یک سطحی از حیاء را از مومن توقع دارد که در صورتی که حق در نقطه مقابل عادات و رسوم قومی بود حیاء نکند (بر عکس حیاء من الناس) و حق را دنبال کند که این در واقع حیاء من الله است. که به او این جرات مخالف جریان و شیب اجتماعی را می دهد.[۹]
·عفاف
واژه عفاف از كلمة «اَلعِفَّة» در لغت عرب گرفته شده که به معنایِ «اَلکَفُّ عَمّا لا یَحِلُّ وَ یَجمُلُ»[۱۰] میباشد؛ یعنی پرهیز و خودداری از آنچه حلال و پسندیده نیست.[۱۱] [کَفُّ النَّفس: خودکنترلی[۱۲]، خويشتنداري و بازداشتن نفس]
البته عفّت داراي مفهوم عام و خاص است؛ مفهوم عام آن پرهیز از هرگونه تمايلات نامشروع غرایز است و مفهوم خاص آن بازداشتن نفس از تمايلات نامشروع غریزة جنسي میباشد که به خویشتنداری میانجامد و آدمی را بهسوی ازدواج و ارضای مشروع رهنمون میکند و بدین ترتیب، مدیریت غریزة جنسی و تربیت جنسی صحیح را در پی میآورد. و از همین جهت در این مبحث معنی عفاف را خود کنترلی جنسی اعلام می کنیم.
ناگفته نماند قرآن كريم در دو جا از واژة عفت در مورد نیازهای اقتصادي و معیشتی استفاده كرده،[۱۳] و در دو جا هم به عفتطلبي در امور جنسي سفارش نموده است: ]وَليَستَعفِفِ الّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً [؛ ]وَ أن يَستَعفِفنَ خَيرٌ لَهُنَّ[[۱۴] كه معادل مناسب آن در زبان فارسي همان خود کنترلی جنسی و خود مراقبتی است.
قرآنکریم برای رساندن مفهوم عفاف در امور جنسی، از واژههای حِفظ، حِصن، حَصر و عصمت نیز استفاده کرده است.[۱۵]
رابطه عفاف با حیاء، عموم خصوص مطلق است یعنی حیاء در تمام سبک زندگی افراد مانند: خواب و اشتغال و آموزش و خوراک و و می تواند غیر جنسی مانند مواردی که ذکر شد باشد و یا جنسی باشد ولی عفاف منحصر در خود کنترلی جنسی می باشد.[۱۶]
ما در عفاف به دنبال سه بخش اساسی هستیم:
پالایش: ممنوعات (نبین ،نشین ، نرو،نپوش و…)
آمیزش: تامین نیاز عاطفی جنسی (ازدواج بهنگام و مجددو موقت و….)
والایش: خودکنترلی که سبب تجمیع عواطف به شکوفایی هنر و استعادها و کمال منجر می شود و از امور والایی مانند توجه به مرگ و معاد و…نشو نمو می کند.
·خود کنترلی غریزه مذکور
واژه خود کنترلی جنسی به معنای عفافگرایی در امور جنسی است و از آنجا كه در آموزههاي ديني از واژة «عفاف» در امور اقتصادي و معیشتی نيز استفاده شده (مثل: العَفافُ زِينَةُ الفَقرِ[۱۷]) براي آنكه مشخص گردد مراد ما در اين نوشتار، از كاربرد اين واژه، عفافگرايي در امور جنسي است، در برخي از موارد ذكر واژة «خود کنترلی جنسی» پس از واژة «عفاف» آمده تا مقصود بهخوبي روشن گردد و براي اهل دقت، ابهامي باقي نگذارد.
بنابراين واژة «پاكدامني» و «خود کنترلی جنسی» همانند واژة «عفاف» گسترهاي وسيع دارد و شامل همة اعضا و حواس ميشود و خلوت و اختلاط و پوشش و رفتار و افكار و تمایلات قلبی را هم در برميگيرد.[۱۸]
غیرت
یکی از واژههای مرتبط با عفت، واژة غیرت است که در درس چهارم بطور مفصل به آن خواهیم پرداخت. چند مسئله در مفهوم غیرت به معنی دینی آن در مسئله جنسی نهفته است که می تواند اکسیر عفاف نام بگیرد:
غیرت دو کار می کند خود کنترلی مرد و دیگر کنترلی در قبال خانواده و ناموسش
منشاء غیرت ناموسی در دین اسلام ایمان[۱۹] و شجاعت[۲۰] مرد است و آنچه به دنبال می آورد احساس مسئولیت و مهربانی و مصلحت اندیشی برای زیر مجموعه وی است.
اهل بیت، مومنان را هشدار می دهد كه از غیرت بی جا و تعصبات و حمیت های جاهلی پرهیز كنند و واكنش درست و متناسبی نسبت به مسائل داشته باشند.و الا اثر عکس می دهد[۲۱]
واکنش نشان دادن در برابر بیعفتیها ، در مفهوم غیرت گنجانیده شده است ؛ بدینصورت که انسانِ غیور، نه بیعفتی دیگران را برمیتابد و نه خود آلوده به بیعفتی میشود. اميرمؤمنان میفرماید: وَ عِفَّتُهُ عَلَي قَدرِ غَيرَتِهِ.[۲۲] عفت و پاكدامني هر شخصي به اندازة غيرت اوست.
و همچنین ایشان در بیان دیگر فرموده اند:
مَا زَنَي غَيُورٌ قَطُّ.[۲۳] انسان غيور هرگز مرتكب زنا نميشود.
غیرت هم دو سطح دارد یک: سطح غریزی که همه حیوانات نر نسبت به ماده خود دارند[۲۴]. دو: فطری و اسلامی که به بحث آبو و ایمان متصل می شود و تلاش برای اصلاح از روش مناسب و با خوی مهربانی و مصلحت اندیشانه دارد.
باید به آن توجه داشت این است که : تا هنگامی که انسانِ غیور، با گسترة وسیع مباحث عفافگرایی آشنا نشود نسبت به برخی رفتارها و اعمالِ منافی با عفت، غیرت نمیورزد و واکنش نشان نمیدهد.پس درگام اول لازم است که از دیدگاه آموزههای دینی، مواردی را که نوعی بیعفتی بهشمار میآید را شناخت تا بتوان رفتاری غیرتمندانه درمقابل آن انجام داد. ولی از آنجا که برخی بهدلیل ناآگاهی، مواردی را بیعفتی نمیدانند لذا در برابر آن غیرت نمیورزند و واکنش مناسب را نشان نمیدهند.
·تقوا
تقوا اسم مصدر از ریشه «و ق ی»، در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده است.[۲۵] و در اصطلاح به معنای پیروی از فرامین اِلهی میباشد که شامل انجام همة واجبات و مستحبات، و ترک همة محرمات و مکروهات میشود و از این جهت گسترة بسیار وسیعی دارد و تمام آداب و احکام اسلامی را در برمیگیرد و از همینرو در نزد مسلمانان گاهی واژة تقوا و پاکدامنی مرادف با هم آورده میشوند. و همچنین تقوا و صبر، تقوا و حیا، و … . چرا که تقوا اگر بخواهد عملیاتی شود و بهکار آید، باید تحت یکی از عناوین زیر مجموعة خود، تجسّم پیدا کند. بهعنوان مثال، تقوا اگر بهمعنای تحمّل سختیها باشد در قالب صبر تجلّی میکند. و اگر به خاطر شرم از حضور ناظری محترم، کاری ترک و یا انجام شود در قالب حیا تحقق مییابد. و هرگاه بخواهد از شهوات نامشروع پرهیز شود در قالب عفاف محقق میگردد.[۲۶]
·شهوت
شهوت از واژة «الشَّهوَة» در لغت عرب گرفته شده است که بهمعنای خواهش و رغبت شدید نفساني میباشد[۲۷] و کاربرد آن در خواهش و اشتياق جنسي بسیار است، بهطوری که در قرآن کریم نیز آمده:
]إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّسَاءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ[.[۲۸]
بيشك قسم نامشروعِ اشتیاقِ جنسی منافات با عفاف و پاكدامني دارد و در تقابل با آن ميباشد. و بهعكس پايداري ورزيدن، كنترل كردن و مبارزة با آن، همان عفافپيشگي است. چنانکه اميرمؤمنان ميفرمايد:
غلبةُ الشَّهوةِ مِن اَكبَرِ العَفاف.[۲۹] چيره شدن بر شهوت، بزرگترين عفت است.
و در بيان ديگر فرموده است:
اَلصَّبرُ عَنِ الشَّهوَةِ عِفَّةٌ.[۳۰] صبر و پايداري در برابر شهوت، عفت است.
نيز فرموده:
اَلعِفَّةُ تُضعِفُ الشَّهوَةَ.[۳۱] عفاف و پاكدامني، شهوت (نامشروع) را ضعيف ميكند.
·غريزة و میل به جنس مخالف
غريزه، امري دروني و توانايي فطري است كه نيازي به يادگيري ندارد؛ بلكه هنگام تولد با انسان يا موجودي كه آن را دارا است، همراه ميباشد و در راستاي تمايل ذاتي به ارضاي نيازهاي اساسي بهخصوص زيستي، او را به فعاليت معيني برميانگيزد.[۳۲]
اما در تعريف غريزة جنسي حافظ ثابت ميگويد:
توانايي و نيرويي ذاتي كه انسان هنگام تولد با خود دارد و در جهت ارضاي نيازهاي جنسي، وي را به فعاليت معيني وادار ميكند.[۳۳]
فقيهي نيز معتقد است:
يكي از ابعاد وجودي مهم در زن و مرد، جنبة جنسي و شهواني است كه بهصورت غريزهاي بسيار قوي، در آنها قرار داده شده است. اين غريزه بايد ارضا گردد[۳۴] و اگر مسير ارضاي آن، بهصورت صحيح طرّاحي نشود، از مسير طبيعي خلقت، منحرف خواهد شد و به ابعاد ديگر زندگي نيز آسيب خواهد زد. به همين دليل، در گام نخست بايد ويژگيهاي مؤثر مرد و زن در غريزة جنسي را به خوبي شناخت و در گام بعد، مهارتهاي لازم را براي برقراري ارتباط جنسي آموخت.
·تربيت غریزه
تعريفهاي فراواني براي تربيت جنسي، مطرح شده است از جمله:
فراهم آوردن زمينة رشد غريزة جنسي، بهگونهاي كه ضمن استفادة لازم از اين غريزه، از انحرافات و لغزشهاي جنسي نيز پيشگيري شود.[۳۵]
و یا تربيت جنسي اين است كه زمينهها و عوامل مربوط به مسايل جنسي طوري فراهم شود كه استعدادهاي شخصي در جهت رسيدن به كمال اختياري فرد شكوفا شود و او را براي رسيدن به كمال مطلوب ياري كند.[۳۶]
اتفاقا مویدات فراوانی از طرف دین به نفع تربیت جنسی فرزندان داریم مانند:
مراقبتهایی از قبل از تولد و انتخاب همسر (انتخاب مادر یا پدر بچه ها) ، هنگام انعقاد نطفه، دوران حمل ،دوران شیر دهی که در روایات متعدد آمده و یا استیذان فرزندان برای ورود به اتاق پدر و مادر[۳۷] ، استحمام با والد هم جنس ،
وجوب آموزش احکام بلوغ بر والدین، محل خواب انفرادی ، آمادگی فرزند برای ازدواج بهنگام (تامین نیاز جنسی به موقع) و…
ولی مشکل اینجاست که معمولا وقتی در موضوعاتی که کمتر از سوی پژوهش گران دینی کار علمی شده و کمتر به رشته تدوین درآمده و شبهات زیادی میان اهل فن هست در این زمان مباحثی که قبلا غیر مسلمانان در این موضوع با فرهنگ سکولارشان سالها کار کرده اند ترجمه می شود و به خورد ما داده می شود پیش فرضهای مسمومی را به ارمغان می آورد. که خالی کردن ذهن متخصصین و آحاد جامعه کار نشدنی می نماید.
· انحراف این غریزه
از ديدگاه ما كه اعتقاد به مكتب انسانساز و جامعهساز اسلامِ ناب داريم تعريف انحراف به روشني آشكار است و آن زاويه گرفتن از مسير مورد پسند شریعت ميباشد اگرچه آن زاويه و كجروي مورد پسند اكثريت افراد جامعه باشد. بهعنوان مثال انحراف اخلاقيِ قوم لوط، مورد پسند اكثريت افراد آن جامعه بود و ليكن مورد پسند خداوند نبود. و يا چشمدواني و لذت بردن از محركهاي جنسي اگر چه در ميان قومي جزو رسم و رسومات و عرفیات باشد ليكن از ديدگاه اسلام يك انحراف اخلاقي بهشمار ميآيد.
پس، انحرافات جنسی یعنی بیرون رفتن از خط فطرت و شریعت در رابطه با غریزة جنسی.[۳۸]
قسم سوم: بررسی غریزه مذکور
ابعاد جسماني، رواني، عقلاني و روحاني غريزة مذکور
غريزة جنسي، غريزهاي است كه هم بُعد فيزيولوژيك يعني بُعد جسماني دارد (مثل فعالیت مراکز عصبی و غدد داخلی و برانگيختگي اعضای تناسلی و ترشح هورمونها و …) و هم بُعد عاطفی ـ رواني دارد (يعني با تصور و تصديق و تخيل، تحريك و برانگيخته و علاقهمند ميشود و لذت ميبرد). و هم بُعد عقلاني دارد، مثل ازدواج و آميزش به انگيزة توليد نسل، با مقاصد بشر دوستانه و خدمت به جامعه. و هم بُعد روحي و معنوي دارد[۳۹]؛ بدينصورت كه اگر ازدواج و آمیزش و ارضاء، فقط به قصد انجام وظيفه الهي و گسترش نسل مؤمنان انجام پذيرد، بُعد روحي و معنوي غريزة جنسي تحقق مییابد که از اجر و پاداش بیکران اخروی نیز برخوردار میشود.
·محرک های تمایل به جنس مخالف
برخی از روانشناسان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که محركهايي كه سبب تحريك غريزة جنسي ميشوند سه دستهاند:
۱ـ هورمونهاي جنسي؛
۲ـ گيرندههاي حسي (بينايي، شنوايي، لامسه، بويايي)؛
۳ـ محركهاي محيطي و تخيلات.[۴۰]
·كنترلپذيري این غريزه
خدای حکیم و دانا چون میدانسته انسان در برابر تمایلات غریزة جنسی ناتوان و ضعیف است و تاب استواری ندارد، راهکارها و دستورالعملهای ویژه ارائه فرموده و عوامل گوناگون نیز در دسترس آدمی قرار داده تا از طریق آنها این غریزه را کنترل، مهار و مدیریت کند.
·فلسفة وجودی غریزة مذکور؛ و اینکه آیا این غريزة، فرصت است يا تهديد؟!
خداي مهربان كه انسان را آفريده، بر اساس حكمت، غرايزی گوناگون همانند: گرسنگي، تشنگي، خواب و استراحت، ثروتاندوزي، مقامخواهي و جاهطلبي و از جمله غريزة جنسي را در وجود انسان نهاده است و بيشك وجود اين غرايز براي حيات آدمی بسیار ضروري است و افزون براين ماية ابتلا و آزمايش نيز ميباشد و به همينجهت براي كنترل و ارضاي مشروع هر يك از اين غرايز دستورات و قوانيني نازل فرموده كه پيروي از آنها، سعادت دنيا و آخرت آدمي را تأمين ميكند.
ناگفته نماند که نیرومندی و دامنة تحريكپذيري غريزة جنسي نسبت به ساير غرايز بسيار گستردهتر است. چرا كه اين غريزه از سوي محركهاي جنسي گوناگون كه از طريق حواس پنجگانه ـ بينايي، شنوايي، بويايي، چشايي(خورد و خوراك) و بساوايي ـ دريافت ميشود وتحريك ميگردد . علاوه بر آن، نوعِ پوشش، خلوت، اختلاط و چگونگي رفتار، گفتار، افكار و تمایلات قلبی نيز در تحريك آن مؤثر است و در اغلب مكانها و رسانهها نيز اين محركها يافت ميشود و در همة مقاطع عمر هم اين تحريكها بهگونهاي خاص وجود دارد. چنانكه در آموزههاي ديني آمده است كه اگر كودك در خلوتِ خاصِ والدين حضور داشته باشد و آنان را ببيند و صدايشان را بشنود، در بزرگسالي به اعمال نامشروع جنسي روي ميآورد.
بنابراین ميتوان گفت که وجود اين غريزه در نهاد انسان، يك تهديد است و عدم مدیریت آن براي فرد و جامعه يك بحران! ولي در عين حال از جانب دين مبين اسلام براي مدیریت اين غريزه قوانين و دستورات فراوان صادر شده كه عمل براساس آنها آدمي را رشد ميدهد .از اينجهت ميتوان گفت غريزة جنسي يك «فرصت طلايي» است كه نبايد از آن غفلت كرد چرا كه هم کنترل بجای آن فوايد فراوان دنيوي و اخروي دارد و هم ارضای بموقع آن.
پس غريزة جنسي با دامنة تحريكپذيري گستردهاش و با مقاصد سياسي و اقتصادي سياستمداران و سرمايهداراني كه در پي دامن زدن به آن وجود دارد بالفعل يك تهديد بزرگ است كه ميتواند به يك بحران بزرگ نيز بيانجامد! ليكن از سوي ديگر اگر براي كنترل آن براساس آموزههاي ديني و عقلي، همگان بسيج گردند و با طرح و برنامه، دست به اقدام زنند، اين تهديد ميتواند به بهترين فرصت تبديل شود و فرد و جامعه را به رشد و تعالي در دنيا و آخرت برساند.
آری از رهگذر عفافورزي و کنترل غريزة جنسي بسياري از استعدادهاي علمي، اخلاقي، معرفتي، هنري، مديريتي، و… به رشد و شكوفايي ميرسد كه ميتوان از آن تعبير به تصعيد و والايش اين غريزه نمود[۴۱] و از فوايد فراوان آن بهره برد. امیرمؤمنان۷ میفرماید:
مَن أَحَبَّ نَيلَ الدَّرَجاتِ العُلي فَلْيَغلِبِ الْهَوي.[۴۲]
هر كه دوست دارد به درجات عالي برسد بايستي بر هوي و هوس خويش غالب شود.
نیز فرموده است:
اَلرُّشدُ فِي خلافِ الشَّهوَةِ.[۴۳] رشد و تكامل، در مخالفت با شهوت است.
و در بیان دیگر فرموده:
اِسْتَرشِدِ الْعَقَلَ وَ خالِفِ الْهَوي، تَنجَح.[۴۴]
از عقل راهنمايي بخواه و با هوس مخالفت فرما تا كامياب و پيروز گردي.
و نیز فرموده:
طَهِّرُوا اَنفُسَكُم مِن دَنَسِ الشَّهَواتِ تُدرِكُوا رَفِيعَ الدَّرَجاتِ.[۴۵]
جانهاي خود را از آلودگي شهوتها پاك كنيد تا به درجات عالي نائل شويد.
پس غريزة جنسي در واقع بهمانند يك وسيله و ابزار است كه در اختيار انسان گذاشته شده، و اين انسان است كه با اراده و اختيار خود ميتواند با پرداختن به انحراف جنسي، اين غريزه را در جهت منفي بهكار گيرد و فروتر از چارپایان گردد و يا با كنترل آن و ازدواج مشروع، از اين غريزه در جهت مثبت بهره ببرد و برتر از فرشتگان شود.[۴۶]
آری اگر ما هوشیار و زمانشناس باشیم میتوانیم تهدید بزرگ تحقق «انقلاب جنسی» در جوامع بشری را، تبدیل به فرصت استثنایی تحقق «انقلاب اخلاقی» کنیم، چرا که آموزههای دینی در ارتباط با مدیریت غریزة جنسی بهاندازهای غنی و پرمحتوا و گسترده است که همة دانشمندان را به تعظیم در برابر این آموزهها وا میدارد و همه انسانها را از آب حیات حقیقت بهرهمند میکند. إنشاءالله وَلا قُوَّةَ إلا بِالله
·آیا عفاف امری صرفا باطنی و درونی است ؟
برخی معتقدند عفاف، صفتی صرفاً درونی است و اگر کسی این صفت را در باطن و درون داشته باشد بهواقع عفیف است و ارتباطی با ظاهر و رفتارهای بیرونی ندارد.[۴۷] و حال اینکه این سخن، کامل نمیباشد زیرا عفاف درآموزههای دینی افزون بر ویژگی باطنی ودرونی، شامل رفتارهای ظاهری و بیرونی هم میشود.
در روایتی از اميرمؤمنان۷آمده:
مَن عَفَّت اَطرافُهُ حَسُنَت اَوصافُهُ.[۴۸] کسی که عفت دیدگانش را رعایت کند اوصافش نیکو شود.
و شکی نیست که رعایت عفت چشم، کنترل آن از تحریک کنندههاست و این امری است ظاهری و بیرونی. بنابراین اگر کسی ادعا کند که قلبش پاک و عفیف است ولی در نگاه به نامحرمان و تحریک کنندهها، دیدگانش را فرو نگیرد این فرد از دیدگاه آموزههای دینی، عفتِ دیدگانش را پاس نداشته است.
قسمت چهارم: عوامل نهگانه کنترل غرایز
در رابطه با كنترل نيروها و غرايزِ انساني و از جمله كنترل غريزة جنسي، حداقل ۹ عامل را ميتوان بیان کرد:
۱)عقل: برخي گفتهاند اگر شخص بتواند حُسن و قُبح را از هم تميز دهد، اين عقل ميتواند انسان را كنترل كند.
۲)علم: افلاطون در بيان خصوصيات مدينة فاضلهاش ميگويد اگر انسان عالم به صفات رذيله و صفات حسنه شد و اگر مضرات صفات رذيله و خوبيهاي فضايل انساني را فهميد، همان علم ميتواند او را كنترل كند.
۳)وجدان اخلاقي: كه از آن بهعنوان نفس لوّامه ياد ميشود و معمولاً علماي علم اخلاق و همچنين روانشناسان براي آن ارزش زيادي قائلند و قرآن هم براي آن ارزش فراواني قائل بوده و ميگويد اگر وجدان اخلاقي بيدار باشد و بر روي آن سرپوش گذاشته نشود، ميتواند انسان را كنترل كند.
۴)تربيت: اگر آدمي تربيت صحيح انساني داشته باشد، ميتواند خود را كنترل كند. يعني آن تربيت صحيح، فرد را كنترل ميكند.
۵)قانون: كه معمولا دنياي ديروز و امروز بر اساس آن ميچرخد، ميگويند قانون ميتواند انسان را كنترل كرده تا افعال زشت از او سر نزند و بالاخره قانون ميتواند مدينة فاضله تشكيل بدهد.
۶)نظارت همگاني(ملي): يعني همان امر به معروف و نهي از منكري است كه در اسلام مطرح است و گفتهاند كه اگر مردم بر يكديگر و بر دولت نظارت داشته باشند و گفتار و كردار همديگر را كنترل كنند، اين نظارت ملي ميتواند نيروي كنترل كنندهاي براي انسان باشد.
۷)ايمان عقلي(علمي، فلسفي و برهاني): گفتهاند اگر ايمان علمي پيدا بشود، اين نيرو ميتواند نيروي كنترل كنندة انسان باشد، براي اينكه اگر انسان علم به مبدأ و معاد حاصل كرد آن علم به مبدأ و معاد او را كنترل ميكند.
۸)ايمان قلبي: ميگويند آن ايماني كه مربوط به عقل است، نميتواند انسان را ـ آنچنان كه بايد ـ كنترل كند، آنكه ميتواند، ايماني است كه رسوخ در دل كرده و دل باور كرده باشد. گاهي عقل باور ميكند كه خدا هست ولي آيا ميشود نيروي كنترل كننده باشد يا خير؟ خير، نميتواند. آنكه ميتواند نيروي كنترل كننده براي انسان باشد و او را آرام كند، نيروي هشتم است يعني ايمان قلبي. اين ايمان از راه برهان و استدلال حاصل نميشود، . اين ايمان از راه عمل پيدا ميشود، اين ايمان نيازمند رياضت و ترك گناه است تا اجتناب از گناه، درخت ايمان را در دل ريشهدار كند..[۴۹]
۹)عشق و محبت به خدا و اولياء خدا[۵۰]: برخي معتقدند كه هر يك از عوامل هشتگانه تا حدودي آدمي را در برابر غرايز كنترل ميكنند ليكن هيچيك جايگاه عامل نهم را ندارد و آن اينكه خدا و يا وليّ خدا، دل انسان را برُبايد و ـ با کشش و جذبهای وصفناپذیر ـ مالامال از عشق و محبت خود گرداند و بدینصورت دل از غیر خدا، پاک و منقطع شود.[۵۱]
بررسيها نشان از آن دارد كه براي كنترل غرايز و بهويژه كنترل غريزة جنسي همة اين عوامل دخيل هستند چرا كه هر يك جايگاه خاص خود را دارند و در موقعيت ويژه آدمي را ياري ميرسانند و در اين نوشتار بهمناسبت موضوعها، به همة اين عوامل پرداخته شده است.[۵۲]
چکیده:
۱)بعنوان اولین گام لازم است که فهم صحیحی از موضوع بحث داشته باشیم.منظورما ازعفت در این بحث،خود کنترلی و خویشتنداری و باز داشتن نفس از تمایلات نامشروع غریزه جنسی می باشد .
۲)کنترل و مدیریت غریزه سرکش جنسی و تربیت صحیح آن ، از نگاه قرآن و روایات مورد توجه قرار گرفته است که این اهتمام وتوجه، نشان دهنده جایگاه اساسی وبا اهمیت عفاف گرایی در دین اسلام می باشد .
۳) در این موضوع با واژه های مثل حیا و پاکدامنی که هم ردیف با واژه عفاف هستند مواجه شدیم که همچون عفاف ،گستره وسیعی که همه اعضاء و حواس راشامل می شدند را در بر می گرفتند.
۴)غریزه جنسی همانند دیگر غرائز از موهبتهای الهی است و برا ی استفاده صحیح از آنها لازم است که کنارل شده ودر مسیر صحیح استفاده شوند . در همین راستا نیز خداوند حکیم دستور العملها و راهکارهایی برا یمهار و هدایت صحیح آنها ارایه فرموده اند . ازجمله آنها می توان به وجود و نقش عقل و علم و وجدان اخلاقی و جایگاه تربیت اسلامی و همچنین ایمان قلبی و نقش قانون اشاره داشت .
۵)باید توجه داشت که غریزه جنسی دارای ابعاد مختلفی است که شناخت و توجه به این ابعاد می تواند نقش به سزایی در مدیریت این غریزه ایفا کند . شناخت جایگاه این غریزه در فیزیولوژی انسان ( بعد جسمانی) ونقش آن در روح و روان آدمی از جمله مسائلی است که از اهمیت قابل توجه ای برخوردار است . از طرفی ، شناخت محرک ها ی غریزه جنسی از جمله هورمونهای جنسی ، گیرنده های جنسی،محرک ها ی محیطی و همچنین نقش تخیلات جنسی از مسائل بسیار مهم و اساسی می باشد.
۶)بحث در مورد عفاف ورزی تنها منحصر در زنان نمی باشد . بی گمان عفت ورزی مردان علاوه بر اینکه برای خودشان بسیار مفید است برای عفیف شدن جامعه و خصوصا زنان نیز می تواند مفید و مؤثر باشد.
سؤلات پایانی
۱)واژه عفاف در موضوع بحث به چه معناست ؟
الف) پرهیز ا ز هرگونه تمایلات نا مشروع غرائز
ب) باز داشتن نفس از تمایلات نامشروع غریزه جنسی
ج)پرهیز از رایطه با نامحرم
د) مخالفت با نفس
۲)انحراف جنسی یعنی چه؟
الف)کجروی از مسائلی که مورد قبول جامعه شخص است
ب)بیرون رفتن از مسائلی که مورد قبول غالب جوامع است
ج)بیرون رفتن از خط فطرت و شریعت در رابطه با غریزه جنسی
د)عدم استفاده درست از غریزه جنسی
۳) رعایت عفاف مخصوص چه افرادی است ؟
الف ) عفاف ورزی فقط مختص زنان است
ب) رعایت عفاف فقط مختص جوانان است
ج) عفاف ورزی شامل مردان و زنان است
۴)ابعاد مختلف غربزه جنسی را نام ببرید
الف) بعد جسمانی – بعد روانی ، عاطفی
ب) فقط جنبه جسمانی و فیزیولوژیکی دارد
ج) بعد جسمانی –عاطفی –معنوی
د) بعد جسمانی –عاطفی –معنوی-عقلایی
آزمون تشریحی
۱-رابطه عفاف و حیاء را توضیح دهید؟
۲-تعریفی قابل قبول از تربیت جنسی ارائه دهید
۳-غریزه جنسی فرصت است یا تهدید؟
۴- چند عامل کنترل غریزه را نام ببرید ویکی را به دلخواه توضیح دهید.
منابعی برای مطالعه
فرید محمدی مقدم، درسنامه عفاف، به اهتمام اداره کل سازمان تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، چاپ اول، پاییز ۱۳۹۴
دکتر احمد بهشتی، منشور عفاف، بوستان کتاب، چاپ دوم ۱۳۸۷
مهدی نصیریان دهزیری، گنجینه عفاف، اندیشه صادق، چاپ هفتم، ۱۳۹۰
[۱] بیانات بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جوانان استان خراسان شمالی ۲۳ – ۱۳۱۱/۷/
[۲] ـ فرهنگ معارف و معاریف(ج۴ص۶۹۲) به نقل از «اقرب الموارد» در تعریف حیا گفته است: حیا، یعنی شرم، آزرم، حشمت، گرفتگی نفس از چیزی و ترک آن بهخاطر ترس از سرزنش.
[۳] غررالحكم، ص ۲۵۷
[۴] ـ غرر و درر آمدی، ح۲۸۳۷٫
[۵] ـ امام صادق۷ به مفضل میفرماید: اگر حیا نباشد هیچ میهمانی احترام نمیشود. «لَولاهُ لَم یُقرَ ضَیفٌ».
[۶] هر چند در درسهای آینده خواهیم گفت که برای تحقق روحیه خود کنترلی جنسی و عفاف ما به یک سری امور ایجابی مانند ازدواج بهنگام نیاز داریم تا این نیاز طبیعی تامین و کنترل شود.
[۷] ـ ناظر محترم مصادیق گوناگون دارد: ۱ـ خدا ۲ـ فرشتگان ۳ـ انبیاء و اوصیا و ائمه اطهار و اولیاء اِلاهی و شهدا ۴ـ انسانهای دیگر ۵ـ خود انسان ۶ـ و حتی گاهی حضور برخی از حیوانات، در نزد برخی از افراد، حیاء را برمیانگیزد و مانع از انجام کار زشت میشود.
[۸] ـ غرر و درر آمدی، ح۶۱۸۱٫ عيون الحكم والمواعظ، ص۳۲۷٫
[۹] البته برخی از پژوهش گران این حوزه نظری غیر این دارند، که ناشی از عدم توجه به دوساحتی بودن حیاء (من الله و الناس) و خارج بودن حیاء من الناس از حیطه بحث (اگر چه ما هم قبول داریم که سطح ابتدائی و فطری مقدمه برای سطح بالاتر می باشد. “اگرچه تا آدمِ با حیا نسبت به گسترة وسیع مباحث عفافگرایی علم و آگاهی نداشته باشد از برخی رفتارها و اعمالِ منافیِ عفت پرهیز نمیکند. مثلاً سخن گفتن غیرضروری با نامحرمان، یا استعمال عطر بانوان در حضور نامحرمان، و یا دست دادن به نامحرمان، و یا نمایان بودن روی پای بانوان در حضور نامحرمان، از دیدگاه آموزههای دینی نوعی بیعفتی بهشمار میآید ولی از آنجا که برخی به علت ناآگاهی، اینگونه موارد را بیعفتی نمیدانند لذا از انجام آن هم حیا نمیکنند. پس با این توضیح لازم است انسانهای باحیا نیز از گسترة وسیع مباحث عفافگرایی آگاه شوند تا از روی شرم و حیا، از رفتارهای منافیِ با عفت بپرهیزند.”درسنامه عفاف فرید محمدی مقدم ص۳۶
[۱۰]. لسان العرب، ج۹، ص۲۵۲، ابن منظور. چاپ تونس: ج۳، ص۲۶۸۴٫
[۱۱]. راغب اصفهانی نیز در مفردات ميگويد: «العِفَّةُ حُصُولُ حالَةٍ لِلنَّفْسِ تَمْتَنِعُ بِها عَن غَلَبَةِ الشَّهْوَةِ ؛ وَ المُتَعَفِّفُ المُتَعاطِي لِذالِکَ بِضَربٍ مِنَ المُمارِسَةِ وَالقَهرِ» عفت، پدید آمدن حالتی است برای نفس، که آدمی را از غلبه شهوت باز میدارد. و انسان مُتَعَفِّف کسي است که با تمرين و تلاشِ مستمر و پيروزي بر شهوت، به اين حالت دست يافته باشد. (متعاطی: به دست گیرنده)
[۱۲]. در فرهنگ لغت المنجد عَفََّ به معنای کَفَّ آمده، و فرهنگ معاصر عربي ـ فارسي، ص۵۹۱، (آذرتاش آذرتوش) یکی از معانی “کَفَّ” را كنترل كردن آورده است. البته کنترل واژهای بیگانه است که به زبان فارسی وارد شده و در اصلِ معنای آن اختلاف نظر وجود دارد. برخی همانند لغتنامه دهخدا آن را به معنای: «وارسی، بازرسی و تفتیش» معنا کردهاند. (جلد۱۲،ص۱۸۶۱۴) و تعاریف اصطلاحی که از آن ارائه شده نیز حسبِ موارد، کارکردها و معانی خاص خودش را دارد ولی عمدتاً آن معانی را در بحث مورد نظر ما که کنترل غریزة جنسی است میتوان در دو جنبه در نظر گرفت: در مورد فردی، کنترل یعنی: « نظارتِ عقلِ شخص، بر احساسات و اعمالِ وي» فرهنگ معين،ج۳، ص۳۰۸۵٫ و در مورد اجتماعی، کنترل یعنی: «اِعمالِ قدرت، هدایت یا بازداشتنِ اَعمال دیگران» جامعه شناسی کجروی، ص۵۸۱، علی سلیمی و محمد داوری. و یا «بهکار بردن مکانیسمهایی در جامعه برای واداشتن اعضا به سازگاری و جلوگیری از ناسازگاری» دایرة المعارف تطبیقی علوم اجتماعی، ج۱، ص۴۴۱٫ علیرضا شایان مهر. بنابراین آنچه در این نوشتار مد نظر میباشد کنترل انسان است از جنبة فردی و اجتماعی در ارتباط با غریزة جنسی.
[۱۳]. خداوند با ستايش از افراد فقيري كه از روي عفت و خويشتنداري، فقر و نداري خود را ابراز نميكنند ميفرمايد: ]یحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ [۲۷۳ بقره هر كس آنها را نشناسد گمان ميبرد كه آنان افراد بينياز و ثروتمند هستند و حال آنكه چنين نيست بلكه آنان افراد خويشتندار و عفيفياند كه از ديگران درخواست كمك مالي نميكنند. و در بارة سرپرستان يتيمان ميفرمايد: هر يك از سرپرستان يتيمان كه داراي ثروت و مكنت هستند استعفاف و خويشتنداري ورزند و به عنوان حق الزحمة سرپرستي يتيم، چيزي براي خود برندارند. ] وَ مَنْ كَانَ غَنِیا فَلْیسْتَعْفِفْ[۶ نساء
[۱۴]. نور(۲۴)، آيات۳۳ و ۶۰ .
[۱۵]. )وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ(۵مؤمنون )وَمَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِنْ رُوحِنَا( ۱۲تحریم )أَنَّ اللَّهَ یبَشِّرُكَ بِیحْیى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَیدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِیا مِنَ الصَّالِحِینَ(۳۹ اعراف )وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ( ۳۲یوسف
[۱۶] اگر چه ما استعمال لفظ عفاف در معنی خود کنترلی مالی (دو آیه فوق الذکر) و یا خود کنترلی در شکم چرانی (عفت بطن) را در آیات و روایات داریم با این همه اجازه بدهید تا به دلیل کثرت استعمال این معنی برای واژه عفاف در روایات و فهم اولیه مسلمین از کلمه مثلا بی عفتی به کسی که در امور جنسی لاابالی هست ما هم مبحث را در خود کنترلی جنسی مستقر کنیم تا دائما بین معانی مختلف تردد نداشته باشیم.
[۱۷] ـ بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۰٫ حديث از امام جواد عليهالسلام: عفاف زينت فقر و ناداري است.
[۱۸] و اگر چه شامل موارد ایجابی مانند
[۱۹] رسول اكرم صلى الله عليه و آله : اَلغَيرَةُ مِنَ الايمانِ وَ المِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛ غيرت از ايمان است و بى بند و بارى از نفاق. من لا یحضر الفقیه ، ج۳ ،ص ۴۴۴
[۲۰] امام علی ۷: ثَمَرَةُ الشَّجاعَةِ الغیرَةُ؛ …:::غیرت میوه شجاعت است:::.. غررالحکم، ج۳، ص۳۲۸
[۲۱] امام علی(علیه السلام) می فرماید: «ایاك والتغایر فی غیر موضع غیره فان ذلك یدعو الصحیحه الی السقم والبریئه الی الریب…؛ از غیرت نابجا بپرهیز زیرا این كار، زن درستكار را به انحراف و زن پاكدامن را به تردید می كشاند.» (نهج البلاغه، نامه ۱۳
[۲۲] ـ ميزان الحكمة، ح۱۵۶۷۴٫
[۲۳] ـ همان، ح ۱۵۶۷۵٫
[۲۴] قوی تر مراقب ضعیف تر
[۲۵] ـ لسان العرب ج۱۵، ص۴۰۲. المصباح، ص۶۶۹، واژه وقی.
[۲۶] ـ برگرفته از پژوهشی در فرهنگ حیا، ص۳۴، با دخل و تصرف و تلخیص.
[۲۷]ـ المنجد.
[۲۸]ـ اعراف (۷) آیه ۸۱٫ ترجمه: «آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان میروید، نه زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفی) هستید!».
[۲۹] ـ ميزان الحكمه، ح۱۳۱۶۶٫
[۳۰] ـ همان، ۱۳۱۵۳٫
[۳۱] ـ غرر و درر، ج۲، ص۱۵۲، ح۲۱۴۸٫ ميزان الحكمة، ح۹۳۶۳٫
[۳۲] ـ همان، ص۵۳٫
[۳۳] ـ همان، ص۵۳٫
[۳۴] ـ البته چنين «بايدي» دور از تحقيق است، صحيحتر آن است كه بگوييم اين غريزه بايد مديريت شود مديريت آنهم يا با ارضای مشروع است در صورت دسترسي و امكان. و يا با كنترل و خويشتنداري است در صورت عدم امکان ارضاي مشروع.
[۳۵] ـ تربيت جنسي، از منظر قرآن و حديث (مباني، اصول و روشها) ص۱۹٫
[۳۶] ـ تربيت جنسي در اسلام، ص۴۴٫
[۳۷] ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَوةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَوةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَلَا عَلَیْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّـهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَاللَّـهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ»، «وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّـهُ لَکُمْ آیَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ترجمه این آیات چنین است:
ای کسانی که ایمان آورده اید! بردگان شما و کسانی از شما که به سنّ بلوغ نرسیدهاند، باید در سه وقت [برای ورود به اتاق شما] از شما اجازه بگیرند. پیش از نماز صبح، و نیمروز، هنگامی که لباس از تن بیرون میکنید و بعد از نماز عشاء، این سه وقت هنگام (استراحت و) خلوت شماست. در غیر این سه وقت، بر شما و آنان گناهی نیست [که بی اجازه وارد شوند؛ زیرا] آنان گرد شما می گردند [با شما در رفت و آمد هستند] و بعضی بر بعضی دیگر وارد می شوید [با یکدیگر نشست و برخاست دارید]. خداوند این گونه، آیات را برای شما بیان میکند و خداوند دانا و حکیم است»، «و هرگاه کودکان شما به حدّ بلوغ رسیدند، پس باید [در تمام اوقات برای ورود به اتاق خصوصی والدین] اجازه بگیرند، همانند کسانی که پیش از آنان اجازه میگرفتند. خداوند اینگونه آیات خود را برای شما بیان میکند و خداوند دانا و حکیم است.
[۳۸] ـ. مسائل نوجوانان و جوانان، محمد خدایاری فرد. چاپ یازدهم۱۳۹۰٫ تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان. به نقل از: مشکلات نوجوانی و جوانی، ص۱۴۵ ابوالقاسم اکبری، چاپ چهارم. تهران: نشر رشد و توسعه.
[۳۹] ـ در آموزههاي ديني ميان روح و روان تفکیک قائل شدهاند مثلا در صدر اسلام و در شهر مدینه، به شخصي كه ديوانه بود و مردم او را مجنون خطاب ميكردند حضرت فرمود: اين بيمار است ولی ديوانه واقعي كسي است كه سينههايش را جلو انداخته و متكبرانه راه ميرود كه اين در واقع از نظر روحي بيمار است.(في قلبه مرض). نمونه ديگر از حالات رواني، ترس از برخی عوامل طبیعی است كه عوارض جسمي نیز دارد مثل زرد شدن رنگ صورت كه گناهی نيست، ولي ترسی كه آدمي را از انجام وظيفه الهي بازدارد بيماري روحي و قلبي محسوب ميشود و گناه است و مؤاخذه نيز دارد. مثل ترس از دشمن آنگاه که آدمی را از جهاد در راه خدا باز دارد. بنابراين بايد بين روح و روان تفكيك قائل شد اگر چه ارتباط آن دو با هم، بسیار نزدیک است.
[۴۰]– روانشناسي عمومي دانشسرا، سال دوم ص۹۵، «علياصغر احمدي» ۱۳۶۹٫ (برخی از محرکهای محیطی عبارتند از: خلوت با نامحرم، و معاشرت و اختلاط با نامحرمان).
[۴۱] ـ تصعید و والایش در اینجا، معنایی فراتر از تصعید در روانشناسی غربی است که به مناسبت توضیح آن خواهد آمد.
[۴۲]ـ ميزان الحكمه، ح ۲۱۴۸۶٫
[۴۳]ـ همان، ح۲۱۴۶۳٫ حضرت در حدیثی مشابه میفرماید:«مَنْ لَمْ يُعْطِ نَفْسَهُ شَهْوَتَهَا أَصَابَ رُشْدَه». هرکس به شهوتیکه نفس از او میخواهد تن ندهد، بهرشد وکمال میرسد.(وسائل، ج۱۵، ص۲۵۰)
[۴۴]ـ همان، ح ۲۱۴۴۰٫
[۴۵]ـ همان، ح ۲۱۵۱۸٫
[۴۶] . اميرمؤمنان در حديثي ميفرمايد: همانا خداي عزّوجل، فرشتگان را با عقل آمیخته است بدون شهوت، و چارپايان را با شهوت آمیخته است بدون عقل، و آدميزاد را با هر دو (عقل و شهوت) سرشته است، پس هر كه عقلش بر شهوتش پيروز شود بهتر از فرشتگان است و هر كه شهوتش بر عقلش چيره گردد بدتر از چارپايان است. « إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِي الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَه فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ». علل الشرايع، باب۶٫
[۴۷] ـ حسن مصطفوي مؤلف كتاب «التحقيق في كلمات القرآن» در ذیل واژه عفّت مينويسد: «اين ماده در اصل، به معناي حفظ نفس از تمايلات و شهوات نفساني است، همانگونه كه تقوا به معني حفظ نفس از انجام گناهان ميباشد، بنابراين عفت يك صفت دروني است، در حالي كه تقوا ناظر به اعمال خارجي است».
راغب اصفهانی نیز در مفردات گفته: عفت، حالتی در نفس است که انسان را از غلبة شهوت باز میدارد و عفيف به كسي گفته ميشود كه داراي اين وصف و حالت باشد. «العِفَّةُ حُصولُ حالَة لِلنَّفْسِ تَمْتَنِعُ بِها عن غَلَبَةِ الشَّهْوَةِ».
ولی به نظر ما برای یافتن یک معنا، علاوه بر جستجو در کتب لغت و استناد به چند روایت، باید به همه موارد کاربرد آن در لسان آیات و روایات هم مراجعه کرد و با مراجعه به موارد کاربرد بهنظر میرسد معنایی که لسان العرب ارائه کرده جامعتر باشد. وی مینویسد: عفت عبارت است از خودداری از آنچه حلال و پسندیده نیست. «اَلکَفُّ عَمّا لا یَحِلُّ وَ یَجمُلُ». و این هم شامل حالت درونی و هم رفتارهای بیرونی میشود.
[۴۸] ـ ميزان الحکمة، ح۲۰۲۶۱٫
[۴۹] ـ هشت عامل یاد شده، برگرفته از کتاب عوامل هشتگانه کنترل غرایز، تألیف «آیت الله حسین مظاهری» میباشد.
[۵۰] ـ بحث محبت ولي خدا در راستاي محبت خدا ميباشد چرا كه محبت ولي خدا به سفارش خداوند در قرآن كريم آمده است و به پيامبر دستور داده شده آنرا بيان نمايد: ) قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى… ( ۲۳ شوری )قُلْ ما سَئَلْتُكُمْ مِنْ اَجر فَهُوَ لَكُمْ اِنْ اَجْرِىَ اِلاّ عَلَى الله( ۴۷ سباء
[۵۱] . اینکه در طواف خانه خدا، زن حق ندارد صورت بپوشاند و مرد هم نباید تحریک و وسوسه گردد و همگی در فشار جمعیت باید در یک مکان محدود طواف انجام دهند!(با اینکه خداوند میتوانست مکان یا زمان طواف را تفکیک کند) یک سرّش شاید در همین نکته نهفته باشد که حاجی باید به هنگام طواف، قلبش مالامال از عشق خدا شود و از غیر او منقطع گردد تا هیچ صحنهای، و هیچ تماس بدنی در دل و ذهن او تأثیر نگذارد. و این شدنی است و نمونههایی مشابه این گاهی اتفاق میافتد. بهعنوان مثال فرض کنید مادری جوانمرده به هنگام دفن فرزندش بر سر قبر او حاضر شده، و در اثر فشار جمعیت گاهی شانهاش به نامحرمان نیز برخورد میکند ولی آنقدر حالش دگرگون است که هیچ متوجه این برخوردها نمیشود تا چه رسد به اینکه بخواهد وسوسه و تحریک گردد!
[۵۲] ـ برخی از این عوامل در بخش سوم، تحت عنوان «یاری کنندههای آدمی در عرصه عفافگرایی» آمده است و درسهای بخش سوم عبارتند از: دعا و عفافگرایی، روزهداری و عفافگرایی، بهپاداری نماز و عفافگرایی، معادباوري و عفافگرایی، محبت الهي و عفافگرایی، زيارت اولياء الهي و عفافگرایی، تلاوت قرآن کریم و عفافگرایی، همنشيني با دوستان عفيف و عفافگرایی، كرامت و عزت نفس و عفافگرایی، حيا و عفافگرایی، غيرتمندي و عفافگرایی، اسلاميسازي علوم انساني و عفافگرایی، نظارت همگاني و عفافگرایی، اعتدال در اقتصاد و عفافگرایی، اشتغال و عفافگرایی، ازدواج و عفافگرایی. و نیز در بخش پنجم، تحت عنوان «وظایف والدین در تربیت جنسی صحیح فرزندان».